بعد از انقلاب میرفت جلوی دانشگاه برای بحث های سیاسی وشروع میکرد با چپی ها بحث کردن.
کتابهایشان را میخواند و ازهمانها برایشان دلیل می آورد.شبها هم درخانه بحث راه می انداخت ومیگفت:«فرض کنید من یک چپی،یک مخالف هستم»؛اینجوری بچه ها راآماده ی بحث کردن میکرد.اوایل انقلاب و زمان ترورهای کورمنافقین که می آمدند اسم طرف را صدا میزدند واگرکسی اشتباه هم جواب می داد، او را میکشتند،اسم میثم را برای خودش انتخاب کرد.بعدها هم درپادگان به میثم شکوری معروف شد.
نقل از مجتبی شکوری.